سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنچه دیده بیند در دل نشیند . [نهج البلاغه]
پنکه نمی خواهم - ..:: حاج همت ::..
پنکه نمی خواهم
  • نویسنده : گردان وبلاگی کمیل:: 87/2/15:: 6:22 عصر
  • بنام خدا

    یک روز حاجی با چند نفر از بچّه های اطلاعات ـ عملیات، ‌از شناسایی بازگشتند. شب نخوابیده بودند و بسیار خسته به نظر می رسیدند. پادگان دو کوهه تابستانها خیلی گرم است و معمولاً دمای هوا، بالاتر از چهل و پنج درجه است. امکانات لشگر خیلی زیاد نبود و بیشتر گردانها کولر و پنکه نداشتند و هوای گرم تحمّل می کردند.

    حاجی گفت:«می‌خواهم نیم ساعت استراحت کنم. یک پتو به من بدهید.»

    یکی از بچّه‌ها بدون آن که چیزی بگوید، بیرون رفت و با پنکه ای که قرض گرفته بود،‌برگشت. حاجی با دیدن پنکه، ناراحت شد و گفت پنکه را ببرد. بعد هم یک پتو زیر سر گذاشت و یک پتو روی خود کشید و خوابید!

    حاجی راضی نمی شد بسیجیان پنکه نداشته باشند و او زیر پنکه بخوابد.  


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    ---------------------------------------------------
     RSS 
    خانه
    ایمیل
    شناسنامه
    مدیریت وبلاگ
    کل بازدید : 207019
    بازدید امروز : 16
    بازدید دیروز : 15
    ... فهرست موضوعی یادداشت ها...
    شهید .
    ............. بایگانی.............
    خاطرات
    دل نوشته ها
    وصیتنامه
    اشعار
    معرفی کتاب و وبلاگ

    ..........حضور و غیاب ..........
    یــــاهـو
    ........... درباره خودم ..........
    پنکه نمی خواهم - ..:: حاج همت ::..
    گردان وبلاگی کمیل

    .......... لوگوی خودم ........
    پنکه نمی خواهم - ..:: حاج همت ::.. .......لوگوی دوستان ........





    ......... لینک دوستان ...........
    بچّه شهید (به یاد شهدا)
    فدایی سید علی
    ساجد
    بهترین جمله های روز
    زندگی با شهدا
    شعله قلمکار
    قلم آزاد

    ............آوای آشنا............

    ............. اشتراک.............
     
    ............ طراح قالب...........